عشق من خداست

  • خانه 

امتیاز لغو تنباکو به فتوای میرزای شیرازی

24 اردیبهشت 1402 توسط مرضیه سادات

در زمان ناصرالدین شاه، شرکتی انگلیسی ، قراردادی با ایران امضا کرد. بر اساس این قرارداد، خرید و فروش و تولید محل توتون و تنباکوی ایران در داخل و خارج، به مدت پنجاه سال به صورت انحصاری به آقای ماژور تالبوت و شرکای او داده شد. در مقابل، صاحبان امتیاز متعهد شدند سالانه مبلغ پانزده هزار لیره انگلیسی و یک چهارم سود کمپانی را پس از کم کردن همه مخارج، به دولت ایران بپردازند.

 

این قرارداد، افزون بر زیان های اقتصادی، در زمینه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز زیان هایی در پی داشت؛ زیرا بنا بر بندهای گوناگون قرارداد، صاحبان امتیاز توتون و تنباکو برای آگاهی از میزان محصول زارعان، به هر طور تجسس مجاز بودند. مأموران دولتی نیز باید برای برآورده شدن این کار با آنها همکاری می کردند. علاوه بر این، همه وسایل و لوازمی که صاحبان امتیاز از خارج وارد می کردند، از هزینه گمرک و نیازی به پرداخت مالیات نبود .

در این شرایط بود که میرزای شیرازی فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد .

این فتوای کوتاه و قاطع، مثل آیات آسمانی در قلب ها نفوذ کرد و حماسی ترین و شکوهمندترین نهضت مردمی را به وجود آورد که تا آن زمان در تاریخ بی مانند بود.

وحدت مردم در پیروی از این حکم، دولت را مجبور کرد که از آن پیروی کنند.

برخی جنبه های نهضت تحریم تنباکو، مانند حضور زنان در صحنه مبارزه به ویژه با انگیزه دفاع دینی و بیگانه ستیزی، برای نخستین بار در تاریخ ایران به وقوع پیوست. دیگر جنبه های این نهضت عبارتند از: همگانی بودن نهضت و اتحاد گروه ها و از جمله تاجران، روشن فکران و علما در اجرای حکم تحریم و پیروی از میرزای شیرازی که در مسئولان دولتی و دربار نیز اثر گذاشت؛ خودداری سربازان از تیراندازی به روی مخالفان؛ وجود انگیزه های قوی مذهبی در مقابله با نفوذ بیگانگان و به تباهی کشیده شدن دین؛ پیوند و همدلی علما در رویارویی با تهدیدها و ترفندهای دولتیان و تأکید آنان بر ضرورت التزام به احکام دین از جمله اینها بود .لغو امتیاز تنباکو

 نظر دهید »

فتح آندلس به دست مسلمانان

22 اردیبهشت 1402 توسط مرضیه سادات

مسلمانان در زمان ششمین خلیفه بنی امیه ، ولید بن عبدالملک شبه جزیره ایبریا در جنوب غربی اروپا یا همان آندلس را فتح کردند . سرزمین آندلس بعد از فتح ، به یکی از سرزمین های اسلامی تبدیل شد . این یک نقطه اتصال و پل تمدنی برای جهان اسلام و اروپا بوده است . 

آغاز فتح اندلس سال ۹۲ هجری بوده است و تا حدود ۵ سال بعدش فتح این سرزمین اروپایی کامل شد و آندلس در اختیار مسلمانان قرار گرفت. فتح این سرزمین مهم، در سال ۹۷ هجری (۷۱۹ میلادی) به پایان رسید و آندلس یکی از استان‌ها و ایالت‌های دولت عربی و تحت فرمان خلافت اموی تبدیل شد.

حاکمیت مسلمانان در آندلس که حدود هشت قرن طول کشید، تمدنی شکوفا و ارزشمند را در قلب اروپا پدید آورد که آثار آن بسیار تعجب آور و قابل توجه بوده است.

دکتر لارتینز مونتابث خاورشناس اسپانیایی نیز در این باره گفته : «اگر حاکمیت هشت قرنی اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه ی تاریخ تمدن نمی‌شد.»

در طول این دوران (زمامداری مسلمانان بر سرزمین اندلس)، دانشمندان، شاعران، ادیبان، متفکران و نویسندگان بزرگی از میان مسلمانان در آندلس ظهور کردند و تمدن اسلامی در این سرزمین با بهره گیری از آموزه‌های دینی مبنی بر کسب علم و دانش و اهمیت این فریضه سترگ الهی، به درخشش کم نظیری دست یافت و دانشمندان اندلس آثار ارزنده‌ای در رشته‌های گوناگون علمی تقدیم جهان علم و معرفت کردند .

 

فتح آندلس

 نظر دهید »

معتاد گوشی !

18 اردیبهشت 1402 توسط مرضیه سادات

اولین بار که گوشی خریدم ۱۸ سالم بود . آن هم به اصرار من و خواهرم پدرم برایم خرید . چون آن موقع دوران کرونا بود . و با یک گوشی داخل کلاسامون می شدیم و درس گوش می کردیم برامون سخت بود . بعد از اینکه ، گوشی پدرم برایم گرفت . راحت شدم . و به راحتی سر کلاسام می رفتم و درس گوش می دادم . اما توی کلاس مجازی چیز زیادی واقعا یاد نگرفتم .

  ما که همیشه سر سفره کنار هم دیگه جمع بودیم دیگه برای صحبت کردن با هم وقت نداشتیم . از یک طرف دیگه چشمای منم قرمز می شد و خیلی سردرد وحشتناک می گرفتم . هر کدوم از اعضای خانواده ام هم سرشون تو گوشی خودشون بود . 

این اوضاع همین طور ادامه داشت تا اینکه کلاسا حضوری شد . اما چه فایده که اینقدر وابستگی به گوشی و دنیای مجازی زیاد شده بود که دل کندن از آن سخت بود . به هر سختی که بود . من سعی کردم از گوشی فاصله بگیرم و درس بیشتر بخوانم .

این از سخت ترین تصمیم زندگیم بود که گرفتم . دیدین یک فرد معتاد وقتی ازش مواد می گیرند چه حسی داره ! دقیقا منم همون حس داشتم . گوشی برای من حکم اون مواد داشت. . اوایل خیلی سختم بود . و تازه متوجه وابستگی خودم به گوشی همراه شدم . 

موقع ظرف شستن حتما باید گوشی کنارم می بود . یا موقع درس خواندن گوشیم حتما باید تو اتاق می بود تا تمرکز داشته باشم . یا موقع خواب گوشی زیر بالشتم می گذاشتم . یک اوضاعی بود ! 

از یک طرف به سازنده گوشی لعنت می فرستادم . از طرف دیگر دلم می خواست همیشه گوشیم پیشم باشه ! کم کم این وابستگی کمتر شد و الان دیگه ساعتی برای کلاسای مجازی و چت با دوستام و گشتن توی برنامه های مختلف اختصاص میدم . یاد گرفتم که از گوشی ام درست استفاده کنم و همش سرم تو گوشیم نباشه ! 

خوشحالم که دوباره همه چیز به حالت اولیه اش برگشت . هر چند که تأثیرش روی همه ما گذاشته است .

امیدوارم که دیگر بیش از حد معتاد گوشی نشوم .گوشی

 8 نظر

راهیان نور

08 اردیبهشت 1402 توسط مرضیه سادات

راهیان نور

«از وقتی که دبیرستان رفتم دلم میخواست به راهیان نور بروم . اما هیچ وقت قسمت نشد که بروم . نمیدونم چرا امروز دلم برای شلمچه پر کشیده ! نمیدانم چرا احساس خاصی در این مورد دارم . من از خیلی از اطرافیانم تعریف این سرزمین خاکی را شنیدم .کسانی بودند که وقتی به راهیان نور رفتند متحول شدند و مسیر جدیدی در زندگی خود قدم گذاشتند . »

«بعضی ها میگویند : آنجا سرزمینی خاکی است .حتی روی زمین که می نشینی چادرت خاکی نمی شود :)»

«من تعجب می کردم و با خود می گفتم : مگر می شود چادرت خاکی نشود ! و صدای درونم می گوید: چرا که نشود ! آنجا حتما جای مقدسی که این گونه می گویند :)»

«وقتی از دوستم پرسیدم :تو که شلمچه قبلا رفتی آنجا چطوری ؟ دوستم در جوابم لبخندی زد و گفت :آنجا جای خوبی !شهیدان زیادی آنجا حضور دارند ‌. تا نروی نمیتونی درک کنی که چه می گویم ! »

« من حتی یک بار تمام وسایل سفر را آماده کردم تا به راهیان نور بروم . اما مشکلی برایم پیش آمد و نتوانستم بروم . بماند که چقدر گریه کردم ، اما به خودم امید دادم که دوباره هم میتوانم بروم »

«به امید روزی که خود‌ شهدا مرا به این جای خاکی دعوت کنند ‌. چون معتقدم اگر بخواهند کسی حضور داشته باشد حتما دعوتش می کنند . و من درست مثل قبل که وقتی دلم می گیرد محو آهنگ یه پلاک ، از دل خاک ! می شوم !»

«یک پلاک ! که بیرون زده از دل خاک

روی اون ! اسمی از یک جوون »

«یک پلاک … از دل خاک ….

یه پوتین ! فقط مونده از یه جوون ، که خوابید روی مین….»

«استخون !

یه کلاه ،با یه عکس وصیت نامه غرق خون !»

«یه جوون که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید ….

دختری ، که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید…. »

«یه پدر !!!!

بیست و چند ساله و چند ماهه ، چشماشو دوخته به در !»

«مادری …. »

«منتظر واسه دیدن قامت و روی پسر …

یه پلاک ! از دل خاک…. »

 نظر دهید »

ورود مسلم بن عقیل به کوفه

06 اردیبهشت 1402 توسط مرضیه سادات

یک نفر گشته گرفتار کوفه ، خدا رحم کند. 

بین یک مشت خس و خار ، خدا رحم کند 

آن غریبی که پناه همه عالم بود

شد پناهنده به دیوار خدا رحم کند 

و زمانی که شکستند همه بیعت را 

کوفه شد بر سرش آوار ، خدا رحم کند 

هر کجا رفت ، فقط تیر سه شعبه می دید 

گشت این بار عزادار خدا رحم کند !

همه جا حرف سر و تیر و نیزه است !

وای بر چشم علمدار خدا رحم کند ! 

سفیر عشق

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عشق من خداست

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آرزوی پرواز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس